پژند سلیمانی
 : نویسنده

مضارعی که تمام نمی شود


-
هیچ کدام‌مان حرف آن یکی را نمی‌فهمیم
تو به زبان خودت از شعر می‌گویی
و من به زبان خودم از ردیف‌های بی‌قافیه حرف می‌زنم
و الکی به هم لبخند می‌زنیم.
تو به زبان خودت شعرهایت را چاپ می‌کنی
و به زبان خودت برنده می‌شوی
من به زبان خودم
فقط به زبان خودم،
کلمه‌ها را در آغوش می‌گیرم
و با شعرها می‌رقصم
و به زبان خودم می‌گویم
که چیزی از شعرهایت نمی‌فهمم
تو به زبان خودت شعر می‌گویی
و من به زبان خودم نمی‌فهمم
شک ندارم هیچ‌کدام‌مان هم
این شعر را نمی‌فهمیم
می‌خوانیم
و الکی به هم لبخند می‌زنیم